فرهنگ امروز: مانند بسیاری از عرصههای دیگر زندگی تکنیکی حاضر، عرصهی ترجمه و برگردان متون از زبان مبدأ به زبان مقصد، دستخوش دگرگونی شگرفی شده است. امروزه چنین نیست که همانند گذشته، آنهایی که قصد ورود در این عرصه را داشتند، با وسواس و احتیاط به سراغ متن بروند، به چند و بلکه چندین فرهنگ تخصصی مراجعه نمایند و بعضاً با این یا آن صاحبنظر و اهل فن مشورت کنند. امروزه پدیدهی «فرهنگ جیبی» کار را آسان و ظاهراً همهی تمهیدات ورود به کار ترجمه را فراهم ساخته است. در کوتاهترین زمان ممکن، هر متنی (و توجه کنیم هر متنی) بدون محدودیت از زبانی به زبان دیگر منتقل میشود. برای کسانی که خواهان سرعت در امور و کارها هستند (و البته گویا در همه چیز و همه جا ملاک تعیینکنندهای شده است) این پدیده و مشابه آن را باید به فال نیک گرفت. ملاحظهی آگهیهای جورواجور در سطح شهر و به ویژه در خیابانهایی نظیر خیابان انقلاب تهران با مضمون «ترجمهی فوری» یا «تدوین مقاله، پایاننامه و...» و مشابه به آن و البته با «نازلترین قیمت» نشانههایی از این دگرگونی است و شاید یادآوری شرایط و مقدمات لازم در این امور و نیز آفتهای حاصل از وضعیت کنونی را ملالآور جلوه دهد.
راقم این سطور، نه مترجم حرفهای است و نه ادعای آگاهی کامل از مختصات ترجمهی خوب و معیار را دارد، ولی در عوض، به عنوان طلبهی فلسفه و به عنوان کسی که گهگاه به خود جرئت ورود به عرصهی ترجمه را داده است، آشفتهبازار امروز را بسیار نگرانکننده میداند. به یاد دارم در یکی از درسهای رشتهی فلسفه در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران، هنگامی که دانشجویان مکلّف به ترجمهی بخشی از یک متن تخصصی شدند، قرار شد متن ترجمهشدهی هر یک از دانشجویان کلاس در اختیار دیگران قرار گیرد و تکتک خطاهای هر متن معلوم شود. اکنون شاید چنین ملاحظاتی در درس و بحث و مجامع علمی و دانشگاهی همچنان پابرجا باشد، لیکن در فضای عمومی کتاب و نشر و بازار قضیه به نحو دیگری است. البته نمیتوان انکار کرد که اقبال به ترجمهی متون (به ویژه از زبانهای اروپایی) در دو سه دههی اخیر، نسبت به ادوار گذشته، چندین برابر افزایش یافته و به همین نسبت نیز میزان آشنایی مخاطبان فارسیزبان با مبانی و زوایای علم و فرهنگ غربی توسعه پیدا کرده است، اما باید دید در کنار این توسعهی کمّی، وضعیت کیفی چگونه بوده و در فهم مبادی تجدد و تفکر معاصر، چه مددی رسانده است. در این مجال به ذکر چند ملاحظه اکتفا میکنیم:
- همان گونه که بیان شد، حجم آثار ترجمهشده، به ویژه در علوم انسانی، رشد چشمگیری داشته است، لیکن هیچ گاه هیچ شاخص و ملاک معینی در انتخاب آثار، اولویت و تقدم آنها وجود نداشته است. مترجمان (صرف نظر از میزان ورود و احاطهی آنها به موضوع و زبان متن)، آنچه را خود تشخیص داده یا نهادها و مراکز و ناشران سفارش دادهاند، ترجمه کردهاند و در نتیجهی آن، انبوهی از آثار ترجمهشده به ظهور رسیدهاند که هیچ تناسب و سنخیتی با یکدیگر ندارند و حتی نیاز یک رشتهی خاص را نیز برآورده نمیسازند. درجهبندی آثار در یک نظام علمی و آموزشی، امری بدیهی و بلکه ضروری است و برای نمونه، نمیتوان محصلان و دانشجویان را به مطالعهی هر اثری در یک موضوع علمی دعوت کرد. البته اینکه کجا و چه کسانی میتوانند آثار و منشورات علمی را طبقهبندی و اولویتگذاری کنند، خود مقولهی مستقلی است و در واقع به تعیین همان شاخصهای مذکور بازمیگردد، ولی اکنون حوزهی نشر و ناشران عمدتاً تابع سلیقهی افراد و نهادها و حداکثر تابع اصل عرضه و تقاضاست.
- اگر پرسیده شود ترجمهی خوب و مطابق معیار (یا به اصطلاح استاندارد) دارای چه خصوصیاتی است، مسلماً پاسخ یا پاسخهای آمادهای وجود دارد. این پاسخها احتمالاً (و عمدتاً) متوجه میزان تسلط و تبحر مترجم به زبانهای مبدأ و مقصد است و اینکه اگر مترجم از توانایی لازم در زباندانی برخوردار نباشد، آسیبهایی به ترجمه خواهد زد؛ اما با تصدیق این معنا، نباید از عاملی به نام «روح زبان» غافل بود. این عامل در قالب هیچ یک از دانشهای رسمی، نظیر صرف و نحو، زبانشناسی، نشانهشناسی و مانند آن قرار نمیگیرد، بلکه با نوعی دریافت شهودی و بیواسطه از زبان مرتبط است که البته نمیتواند از مقدماتی چون ساختار رسمی زبان خالی باشد. شاید این آگاهی در نتیجهی مداومت و استمرار و اُنس با زبان به دست آید و نتیجهی این آگاهی آن خواهد بود که به اصطلاح تعلیماتی، شخص با آن زبان فکر میکند و مافیالضمیر خود را در قالب آن متمثل میسازد. اگر این معنا اندکی دشوار به نظر رسد، در عوض مانع بسیاری از آفتهایی میشود که در ترجمهها، به ویژه ترجمههای غیرفنی و غیردقیق، صورت میگیرد و غالباً موجب آزردگی اهل فن میشود. نگارنده پیش از این، چند دفتر در عرصهی فلسفه را به زبان فارسی برگردانده است. اکنون با گذشت چند سال، تازه متوجه برخی ظرایف و دقایق مربوط به روح حاکم بر زبان شده است و چنانچه همان نوشته را مجدداً به دست گیرد، شاید ترجمهای متفاوت را عرضه کند.
باری، با این ملاحظات، شاید عرصهی ترجمه، به ویژه در حوزهی علوم انسانی، با مراقبت و وسواس و البته اولویتهای متناسب با نیازهای امروز جامعه شکل گیرد و از این پس، شاهد نوشتههایی درخور جامعهی علمی کشور و فرهنگ متعالی آن باشیم.
نظر شما